انوشه
آنکس که می گرید فقط یک درد دارد و به خاطر آن یک درد می گرید امـــا آنکه می خندد هزاران درد دارد و نمی داند برای کدام یک گریه کند مـــا خوب یــــاد گرفتـــیم در آســمان مثــــل پــرندگان باشــیم ودر آب مثــــل ما هیـــــها امـــــــا هنـــــوز یـــاد نگـــرفتــــه ایم در روی زمیــــن چگـــــونه زنـــدگـی کنــیم . وقتی از شادی به هوا می پری مواظب باش! مواظب باش کسی زمین را از زیــــر پایت نکشد . فرهنگ و دوست داشتن زندگی یعنی نان آزادی ایمان به درختان جنگل گفتم : چــــرا شــما با این عظمت از تکــه آهنی می رنجید گفتند : رنج ما از تبـــــــر نیست از دســته ی آنست که از خود ماست. کشف کرده اند که بالاترین سرعت در دنیا سرعت نور نیست سرعت رنگ عوض کردن آدمهاست اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است اینجا گم که شوی به جای این که دنبالت بگردند فراموشت می کنند اینجا زمین است کاش می شد ناله ی حنـــــــــــانه کرد کاش می شد خود را پروانه کرد کاش می شد مرد اما زنده دل کاش می شد عشق را افسانه کرد کاش در دل آشنایی داشتم زخـم گل را باغبـانی داشـتم می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند ستایش کردم ، گفتند خرافات است عاشق شدم ، گفتند دروغ است گریستم ، گفتند بهانه است خندیدم ، گفتند دیوانه است دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم خانهام آتش گرفتهست، آتشی جانسوز استاد اخوان ثالث
هر طرف میسوزد این آتش
پردهها و فرشها را ، تارشان با پود
من به هر سو میدوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خندههایم تلخ
و خروش گریهام ناشاد
از دورن خستهی سوزان
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد !
خانهام آتش گرفتهست، آتشی بیرحم
همچنان میسوزد این آتش
نقشهایی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بیساحل
وای بر من، سوزد و سوزد
غنچههایی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان ، شاد
دشمنانام موذیانه خندههای فتحشان بر لب
بر منِ آتش به جان ناظر
در پناه این مُشَبّک شب
من به هر سو میدوم
گریان ازین بیداد
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!
وای بر من، همچنان میسوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آنچه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را میکنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
زان دگر سو شعله برخیزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، که میداند که بود من شود نابود
خفتهاند این مهربان همسایگانام شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مُشت خاکستر
وای، آیا هیچ سر بر میکُنند از خواب؟
مهربان همسایگانام از پی امداد؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |