سفارش تبلیغ
صبا ویژن


انوشه

 

ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می‌رود

وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

 

محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان

کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود

 

او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان

 دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود

 

ای ساربان ای کاروان لیلای من کجا میبری

با بردن لیلای من ،جان و دل مرا می بری

 

ای ساربان کجا می روی ، لیلای من چرا می بری 

گل هستی ام را بچین و برو ،  

 که هستم من آن تک درختی که در پای طوفان نشسته

همه شاخه های وجودش، ز خشم طبیعت شکسته

ای ساربان ای کاروان

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/9/24ساعت 11:0 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |


قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت