سفارش تبلیغ
صبا ویژن


انوشه

ای مونس من به هنگام وحشت

ماهی بدون آب و آدمی بدون هوا چگونه تواند زیست ؟

حضور تو اینچنین  در زمان و مکان جاریست

هیچ وحشتی در جهان با حضور تو

وحشت نیست

آنچه وحشت انگیز است

نداشتن توست و احساس نکردن حضور توست

حیاتمان را هر گز از حضورت

خالی مکن


نوشته شده در چهارشنبه 91/11/25ساعت 9:6 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

انسانهای بزرگ

عظمت دیگران را می بینند

 

انسانهای متوسط

به دنبال عظمت خود هستند

و

انسانهای کوچک

عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند.


نوشته شده در یکشنبه 91/10/10ساعت 9:50 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

ای کاش احساسم گلی بود

می ریخت عطرش به دامانت

یا

مثل یک پروانه  پر می زد رقصان

به روی طاق ایوانت

 

ای کاش احساسم صدایی داشت

از حال و روزش  با تو دم می زد

 

مثل هزاران دانه ی برفی

سرما به جان غم می زد .


ای کاش....................

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 91/10/10ساعت 9:47 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

الهی‌ به مستان   میخانه‌ات‌

به عقل آفرینان دیوانه ات


به میخانه ی وحدتم راه ده

دل زنده و جان آگاه ده


که از کثرت خلق به تنگ آمدم

به هر سو شدم سر به سنگ آمدم


نوشته شده در چهارشنبه 91/9/8ساعت 4:51 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

همیشه با خدا درد دل کن نه با خلق خدا و فقط به او توکل کن، آنگاه می بینی که چگونه قبل از اینکه خودت دست به کار شوی ، کارها به خوبی پیش می روند

از خدا خواستن عزت است، اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حکمت است
از خلق خدا خواستن خفت است، اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است

پس هر چه می خواهی از خدا بخواه و در نظر داشته باش که برای او غیر ممکن وجود ندارد و تمام غیر ممکن ها فقط برای شماست.


نوشته شده در پنج شنبه 91/4/8ساعت 6:11 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

تو زمزمه ی چنگ و عود منی

تو باده ی جام و سبوی منی

نغمه خفته در تار و پود منی

مایه هستی و های و هوی منی

 

تو زمزمه ی جنگ و عود منی

تو باده ی جام و سبوی منی

 

تو نغمه ی خفته در تار و پود منی

تو مایه ی هستی و های و هوی منی


نوشته شده در پنج شنبه 91/4/8ساعت 5:11 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

دیشب که بغض

دیشب
که بغض کرده بودم
باز هم به خودم قول دادم
من سلام می‌گویم و لبخند می‌زنم
و قسم می‌خورم
و می‌دانم عشق همین است
به همین ساد گی

برای همسایه‌ای که نان مرا ربود، نان
برای دوستی که قلب مرا شکست ، مهربانی
برای آنکه روح مرا آزرد ، بخشایش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق
آرزو دارم


نوشته شده در پنج شنبه 91/4/1ساعت 11:7 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

برآمد باد صبح و بوی نوروز    

 به کام دوستان و بخت پیروز

 

مبارک بادت این سال و همه سال

همایون بادت این روز و همه روز

 

چو آتش در درخت افکند گلنار   

  دگر منقل منه آتش میفروز

 

چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست

حسدگو دشمنان را دیده بردوز

 

بهاری خرمست ای گل کجایی

که بینی بلبلان را ناله و سوز

جهان بی ما بسی بودست و باشد / برادر جز نکونامی میندوز


نوشته شده در سه شنبه 91/1/15ساعت 2:18 صبح توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

فریاد من از داغ توست بیهوده خاموشم نکن

 حالا که یادت می کنم دیگر فراموشم نکن

 


نوشته شده در یکشنبه 91/1/13ساعت 6:47 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

این منم انسان خاکی ، بی فروغ و غمگنانه
بشنو اوای دلم را ، ای تو نور  جاودانه

ای پناه آخرینم ، درهجوم بی پناهی
من به دوش خسته دارم ، بار سنگین گناهی

 از درون چاه وحشت ، می کشم فریاد حسرت
مانده ام سردرگریبان ، من به منزلگاه حیرت

پشت این دیوار ظلمت ، از سیاهی در هراسم
ای فروغ جاودانه من سراپا التماسم

این منم انسان خاکی ، بی فروغ و غمگنانه
بشنو آوای دلم را ، ای تو نور جاودانه

شوق وصف تو دمیده ، در سراپای وجودم
خوش ترم اینجا بسوزد ، پیش پایت تاروپودم

من اگر پابند خاکم ، ازتو می جویم رهایی
بشنو آوای دلم را ، پای دیوار جدایی

درحجاب کاردنیا ، گربمانم تا بمیرم
روزی آخر درپناهت ، زندگی ازسر بگیرم


نوشته شده در یکشنبه 91/1/13ساعت 6:39 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت