انوشه
دیشب که بغض دیشب برای همسایهای که نان مرا ربود، نان
که بغض کرده بودم
باز هم به خودم قول دادم
من سلام میگویم و لبخند میزنم
و قسم میخورم
و میدانم عشق همین است
به همین ساد گی
برای دوستی که قلب مرا شکست ، مهربانی
برای آنکه روح مرا آزرد ، بخشایش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق آرزو دارم
نوشته شده در پنج شنبه 91/4/1ساعت
11:7 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |