انوشه
امروز لبریز از یادتوام و تمام وجودم تو را صدا می کند امروزدرکوچه های غم و غبارگرفته ی خاطراتم به دنبال ردپایی ازتومی گردم امروز را چون دیروز و فردا را چون امروز به دنبال تو و خاطرات تو در کوچه پس کوچه های زندگی جستجو می کنم تانشانی ازتو ، ای بی نشان گل پرپر شده ام بیابم اگر چه می دانم ، هرگز ترا و نشانی از تو نخواهم یافت اما از این که با هر نفس به تو نزدیک تر می شوم شادم در عین دلتنگی امشب خدا بگشوده درهای سما را پیوسته می خواند اهل دعا را
یاد آر یاران را و برگو نام ما را استشمام عطر خوشبوی ماه رمضان ، بر شما مبارک باد که روزه ی دل و چشم و زبان و گوش و قدم و قلم گرفته اید فقط برای رضای معبود نه چون تاجران به طمع بهشت و نه چون ترسویان از ترس جهنم یاسها مشت ولگد می کوبند
یاسها پرپر می شوند یاسها کبود می شوند به حرمت عشق از ضرب تازیانه ها غرقابه در خون می شوند هر لحظه رازیانه ها با خود کمی خلوت کنیم ، فکری کنیم با یاسها صحبت کنیم یاسی اگر در دست توست قدرش بدان ، جانش بخوان یاسی اگر درنزد ماست کاری کنیم ، یارش شویم مهرومحبت عشق را با یاسها قسمت کنیم هر چند مشت ولگد می زنند اطرافیان
گر پهن کردی ساعتی سجاده ات را
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |