سفارش تبلیغ
صبا ویژن


انوشه

  فقر 

  می خواهم بگویم ........  

 فقر همه جا سر می کشد ، فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ،  

فقر ، چیزی را     * نداشتن  *     است  

، ولی  ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست 

فقر  ،  همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی

 یک کتابفروشی می نشیند ......

 فقر ، تیغه های برنده ی ماشین بازیافت است ، که

روزنامه های برگشتی را خرد می کند .......... 

فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که

روی آن یادگاری نوشته اند .....

  فقر ، پوست موزی است که از پنچره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود ........

  فقر ، همه جا سر می کشد ............

فقر  ، شب را    * بی غذا *    سر کردن نیست.........       

فقر ، روز را     " بی اندیشه"       سر کردن است

 


نوشته شده در دوشنبه 89/8/17ساعت 6:11 عصر توسط گل پرپرشده نظرات ( ) | |


قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت